در این مقاله از مدیرنو؛ به اینکه هوش هیجانی چیست و اهمیت تقویت هوش هیجانی در محیط کار و تاثیر آن بر عملکرد سازمان و کسب و کار را روشن خواهیم کرد. علاوه بر این، یاد خواهید گرفت که چگونه هوشهیجانی (EI) را برای خود و نیروی کار بهبود بخشیده و تیم خود را به مهارت های مورد نیاز برای برتری در محل کار مجهز کنید و راه های جدیدی برای کمک به رشد کسب و کار بیابید.
اگر به دنبال درک کاملی از هوش هیجانی (EI) و نحوه عملکرد و اثرگذاری آن در محیط کسب و کار و سازمان هستید؟ این مقاله را تا انتها بخوانید.
این مقاله به شما کمک می کند تا یاد بگیرید:
- هوش هیجانی چیست؟
- تاریخچه تحقیقات در هوشهیجانی
- چرا هوش هیجانی در محیط کار مهم است؟
- ستونهای هوش هیجانی دانیل گلمن
- چگونه هوش هیجانی را در محیط کار تقویت کنیم؟
- نکاتی برای پیاده سازی هوش هیجانی در محیط کار
هوش هیجانی چیست؟
توانایی فرد برای شناسایی، درک، مهار و مدیریت احساسات خود و اطرافیان را هوشهیجانی (EI) میگویند. EI یک مهارت حیاتی برای ارتباطات بین فردی است و به یک موضوع مورد علاقه در محل کار تبدیل شده است.
توسعه EI می تواند به افراد کمک کند تا خود را بهتر درک کرده و آنها را برای هدایت فرآیندهای فکری و اقدامات آینده مجهز کند.
نمونه هایی از هوش هیجانی در محیط کار عبارتند از:
- بازخورد سازنده به جای انتقاد شخصی و رفتارهای چالش برانگیز
- حمایت از همکاران از طریق شناخت احساسات آنها و تلاش برای کاهش استرس کاری
- حفظ آرامش و بهره وری در دورههای تحت فشار
- کمک به حل تعارضاتی که بین اعضای تیم ایجاد میشود.
- ایجاد محل کاری که در آن افراد آزادانه خود را ابراز کنند.
تاریخچه تحقیقات هوش هیجانی
عبارت “هوش عاطفی” در مقاله ای در سال 1990 توسط پیتر سالوی و جان دی مایر منتشر شد که در مجله “تخیل، شناخت و شخصیت” منتشر شد. این دو روانشناس چارچوبهای هوشهیجانی را ارائه می دهند که شامل موارد زیر است:
«مجموعهای از مهارتهای فرضی برای کمک به ارزیابی و بیان دقیق احساسات در خود و دیگران، تنظیم مؤثر احساسات در خود و دیگران و استفاده از احساسات برای ایجاد انگیزه، برنامهریزی و دستیابی به زندگی».
سالوی و مایر همچنین برنامههای تحقیقاتی را برای توسعه روشهای اندازهگیری هوشهیجانی (EI) و بررسی اهمیت آن آغاز کردند. این برنامه ها شامل مطالعاتی بود که در آن به شرکت کنندگان فیلمی ناراحت کننده نشان داده شد. نتایج نشان داد افرادی که میتوانستند خلق و خوی ایجاد شده حاصل از فیلم را شناسایی و نام ببرند (وضوح احساسی) سریعتر بهبود یافتند.
بسیاری علاقه مدرن به هوشهیجانی را به دانیل گلمن و کتاب پرفروش او در سال 1995 با عنوان «هوش عاطفی: چرا می تواند بیش از IQ مهم باشد» نسبت می دهند. گلمن، که به عنوان روانشناس در هاروارد آموزش دیده، استدلال می کند که هوشهیجانی نسبت به هوش شناختی یا IQ شاخص بهتری برای موفقیت تجاری است.
چهار مؤلفه اصلی هوش هیجانی از نظر گلمن چیست؟
- خودآگاهی
- خود مدیریتی
- آگاهی اجتماعی
- مهارتهای اجتماعی
گلمن در مقاله محبوب سال 1998 “چه چیزی یک رهبر را می سازد؟” ایده های خود را در مورد EI در رهبری بیان کرد. این مقاله یکی دیگر از مؤلفه های هوشهیجانی (EI) را که توسط رهبران با نفوذ به نمایش گذاشته شده است مورد بحث قرار می دهد: انگیزه.
چرا تقویت هوش هیجانی در محیط کار مهم است؟
هوش هیجانی نقش حیاتی در محیط کار ایفا کرده و به طور قابل توجهی بر نحوه تعامل کارکنان سازمان با یکدیگر، مدیریت استرس و انجام کارشان تأثیر میگذارد.
فواید تقویت هوش هیجانی در محیط کار
- پیشروی امور در جهت اهداف سازمان بدون توجه به موانعی که پیش میآید.
- انگیزه بیشتر کارکنان برای درک احساسات خود و همکارانشان.
- ارتباطات سالمی که اهداف مشترکی را در سراسر کسب و کار ایجاد میکند.
- نیروی کار دیدگاه مثبتی نسبت به شغل و سازمان خود دارد.
- روابط مثبت و ارتباطات عمیقتر بین کارکنان.
- کارمندان می توانند به طور موثر به تغییرات واکنش نشان داده و با هر استرس اضافی مقابله کنند.
- کارکنان با همدلی بیشتر بهترین تصمیم برای همه افراد درگیر را اتخاذ میکنند.
- کارمندان با EI بالا، احتمالاً در موقعیت های رهبری بهتر عمل میکنند.
ستونهای هوش هیجانی دانیل گلمن
در حالی که دانیل گلمن اولین کسی نبود که هوشهیجانی را تعریف کرد، اما نوشتههای او بود که این موضوع را رایج کرد و تاثیر آن در پیشرفت شغلی را به مخاطبان بیشتری معرفی کرد. او با تجزیه یک مفهوم گسترده و پیچیده به ایدههای قابل مدیریت و قابل دسترستر، کمک کرد تا EI در زمینههای مختلف، “بهویژه در تجارت” در دسترستر شود.
1. خودآگاهی
ستون اول بر درک احساسات خود متمرکز است، دانستن اینکه چه احساسی دارید و چرا چنین احساسی خاصی دارید. افرادی که خودآگاهی عاطفی بالایی دارند شناخت خوبی از موارد زیر دارند:
- حالات مختلف
- نقاط قوت
- نقاط ضعف
- خواستهها
خودآگاهی برای اینکه افراد روی خودشان نظارت داشته باشند و کشف اینکه چگونه احساسات ممکن است بر اعمال آنها تأثیر بگذارد مهم است.
داشتن خودآگاهی در محل کار به کارکنان کمک می کند تا احساسات خود را ردیابی کرده و درک کنند که چگونه میتواند بر عملکرد شغلی آنها تأثیر بگذارد و همچنین چگونه ممکن است بر همکاران اطراف آنها تأثیر بگذارد.
به عنوان مثال: کارمندی که میداند در ضربالاجلهای محدود عملکرد ضعیفی دارد، همیشه از قبل برنامه ریزی کرده و مطمئن میشود که کار زودتر از موعد مقرر به خوبی تکمیل شده است.
خودآگاهی خود را در تصمیمگیری و اخلاق نشان می دهد.
گوش دادن به احساساتمان به ما کمک می کند تا در هنگام تصمیم گیری به این فکر کنیم که؛ آیا تصمیممان درست است یا خیر. ترکیب این شهود با مهارتهای سخت میتواند بهترین تصمیم را برای یک موقعیت خاص ایجاد کند. همچنین خودآگاهی یک چارچوب اخلاقی برای اعمال تصمیمات و اقدامات آینده فراهم می کند.
هفت مرحله آگاهی عاطفی از نظر مارسیا هیوز و جیمز برادفورد ترل
- فرد یک احساس را حس میکند
- احساس را تصدیق میکند
- حقایق بیشتری را شناسایی میکند
- احساس را میپذیرد
- در مورد دلایل بالقوه بروز احساسات در آن لحظه تأمل میکند
- بر روی احساسات به درستی عمل میکند
- تجزیه و تحلیل پاسخ و اثربخشی آن در موقعیت را انجام میدهد.
2. خود مدیریتی
آگاهی از یک احساس شروع خوبی است، اما قدم بعدی این است که یاد بگیرید چگونه آن را مدیریت کرده و پاسخ دلخواه را بازتولید کنید. برای مثال: همه ما میتوانیم یک رئیس یا همکار را به یاد بیاوریم که به صورت واکنشی یا غیرمنطقی بدون خود مدیریتی عمل کرده است.
چنین اقداماتی معمولاً یک محیط نامطلوب ایجاد کرده که در آن کارکنان نمی توانند بهترین توانایی های خود را ارائه دهند. چنین افرادی اغلب محلهای کاری پر احساسی ایجاد میکنند که مملو از درگیریها و رنجشهای حلنشده است. برای مثال: کارکنان میتوانند به دلیل تنشهای ایجاد شده از مدیریت ضعیف، مشارکتشان با سازمان را از دست داده و از ترس عواقب احتمالی، تمایلی به همکاری یا نوآوری نداشته باشند.
خود مدیریتی موثر در هوشهیجانی به افراد اجازه می دهد تا بهتر به مدیریت احساسات خود بپردازند. این به معنای محدود کردن یا حتی معکوس کردن اثرات احساسات ناراحت کننده و به دست آوردن پاداشهای احساسات مثبت است.
احساسات منفی می تواند بر تصمیم گیری و نحوه عملکرد ما تأثیر بگذارد. میتواند کارمندان را فلج کرده و مانع از هرگونه اقدامی از طرف آنها میشود.
هدف از خود مدیریتی این است که؛ واکنشهای احساسی را بپذیرید و آنها را بشناسید، اما اجازه ندهید رفتار شما از کنترل خارج شود.
در نتیجه، خود مدیریتی به کارکنان کمک میکند تا متمرکز بمانند، در جهت اهداف خود تلاش کنند، در پاسخ به موقعیتهای پویا انعطافپذیر شوند و همیشه برای کارهای آینده، انگیزه داشته باشند.
3. انگیزه
یکی از ویژگیهای حیاتی هر رهبر یا کارمند موفقی، انگیزه است. افراد با انگیزه برای دستیابی به اهدافشان و فراتر از انتظارات تعیین شده حرکت میکنند.
هوش هیجانی بالا در محیط کار به این معنی است که این انگیزه از تکمیل هدف ناشی میشود، نه از عوامل خارجی مانند پاداش مالی. آنها اشتیاق واقعی به شغلشان داشته که باعث می شود بیشتر تلاش کنند، سخت کار کنند و بهترین عملکرد را داشته باشند.
کارکنان با انگیزه از رفع مشکلات و جستجوی چالشهای خلاقانه لذت میبرند. آنها نگرش مثبت خود را حفظ میکنند (حتی در مواجهه با موانع جدید)، همیشه به دنبال یادگیری هستند و به کار خود افتخار میکنند.
نمونهای از EI و انگیزه بالا در محل کار میتواند رهبر تیمی باشد که در حال مبارزه برای رشد سازمان است. در حالی که افراد با هوشهیجانی پایین ممکن است به دنبال عوامل خارج از کنترل خود در چنین موقعیتی برای سرزنش باشند، رهبری با هوش هیجانی بالا از آن به عنوان فرصتی برای اثبات ارزش خود و تغییر تیم استفاده میکند.
4. آگاهی اجتماعی
آگاهی اجتماعی یا همدلی، به معنای درک دقیق احساس دیگران در مورد یک موقعیت است. این امر مستلزم مهارت های شنیداری عالی و توانایی درک افراد، ایجاد یک رابطه و هماهنگی با زبان بدن، لحن صدا و بیان آنها است.
افراد با آگاهی اجتماعی بالا می توانند احساسات همکار خود را بخوانند، با آنها ارتباط برقرار کنند، موقعیت را از دیدگاه آنها ببینند و برای تصمیمگیری عینی در نظر بگیرند.
افراد همدل فراتر از خودشان فکر میکنند و برای تصمیمگیری برای یک تیم یا سازمان تعصب شخصی را حذف میکنند.
یادآوری این نکته مهم است که همدلی با همدردی یکسان نیست. همدلی احساسات دیگران را برای گرفتن بهترین تصمیم بر اساس تمام اطلاعات موجود، در نظر میگیرد.
5. مهارتهای اجتماعی
رکن نهایی هوشهیجانی، کنار هم قرار دادن همه اینها برای افزایش مهارتهای اجتماعی و مدیریت روابط است. این چیزی بیش از صمیمی و با شخصیت بودن است. مهارتهای اجتماعی به معنای استفاده از احساسات همه افراد درگیر برای مدیریت موفقیت آمیز تعاملات اجتماعی است.
جنبه اجتماعی EI اغلب به عنوان “دوستی با هدف” توصیف می شود. برای مثال؛ مهارتهای اجتماعی به ایجاد هدف در محل کار با دریافت پاسخهای مطلوب از تیم و اطمینان از اینکه همه با ایده موردنظر همکاری دارند، کمک میکند.
مهارتهای اجتماعی عالی به رهبران این امکان را میدهد که به طور مؤثر دیدگاه خود را به اشتراک بگذارند و دیگران را تشویق کنند تا بهترین کار را انجام دهند. این امر مستلزم مذاکره، یافتن زمینه مشترک و همکاری با طیف وسیعی از افراد است.
هوش هیجانی بالا به این معنی است که رهبران کسب و کار و سازمان میتوانند واکنش به یک موقعیت را احساس کرده و واکنش خود را تطبیق داده و تیم را در جهت مثبتی حرکت دهند. این باید یک تلاش واقعی برای رسیدن به نتیجه خوب برای همه افراد درگیر باشد و نه تلاشی برای منافع شخصی.
همچنین مهارتهای اجتماعی منجر به بهبود حل تعارض میشود. EI به کاهش تنش در هنگام بروز اختلاف کمک می کند و هر دو طرف را به هم نزدیک میکند تا مسائل را به شیوهای مثبت پیش ببرند.
چگونه هوش هیجانی را در محیط کار تقویت کنیم؟
1. درک احساسات خود
با تمرکز بر رکن اول شروع کنید و یاد بگیرید که از احساسات خود آگاه باشید و آنها را درک کنید.
- در حال حاضر چه احساساتی در مورد کار یا همکاران خود دارید؟
- این احساسات چگونه بر اطرافیان شما تأثیر می گذارد؟
- آیا اجازه می دهید احساسات منفی بر نحوه تعامل شما با همکاران یا انجام کارتان تأثیر بگذارد؟
آگاهی بیشتر از این عوامل برای تقویت هوش هیجانی در سازمان و محیط کار حیاتی است. یک ابزار ساده برای شروع، نامگذاری احساساتی است که احساس میکنید. این به شما کمک می کند در آینده دوباره آنها را بشناسید و شروع به ردیابی کنید که کجا بر رفتار شما تأثیر میگذارند.
هنگامی که شروع به نامگذاری و ردیابی احساسات خود میکنید، میتوانید نقاط ضعف خود را ارزیابی کنید. مواقعی که اجازه میدهید احساسات منفی (خشم، ناامیدی، دلهره، ترس، حسادت، عدم کفایت و غیره) قضاوت شما را تحت الشعاع قرار دهد، شما را از بهترین عملکردتان دور میکند.
2. بازخورد دریافت کنید
ممکن است درک احساسات به تنهایی دشوار باشد. وقتی صحبت از خود تحلیلی به میان میآید، ما اغلب نقاط کوری داریم و ممکن است برای دیدن چیزهایی در خودمان تلاش کنیم که تشخیص آن در دیگران آسان باشد.
برای غلبه بر این موضوع و اطمینان از اینکه در یافتههای خود مغرضانه عمل نمیکنید، نظر شخص دیگری را نیز بخواهید. این فرد می تواند رئیس، همکار، دوست یا اعضا خانواده شما باشد، هر کسی که شما را به خوبی میشناسد و می تواند اطلاعات مفیدی در رابطه با واکنش شما به موقعیتهای مختلف بسته به خلق و خو یا وضعیت عاطفی شما ارائه دهد.
ممکن است حقایق سختی را کشف کنید که دوست ندارید یا نمیخواهید بشنوید. اما یادگیری پذیرش انتقاد بدون حالت تدافعی یا توهین، بخش مهم دیگری از هوشهیجانی است که منجر به رشد شما میشود.
3. پاسخ دهید اما واکنش نشان ندهید
هنگامی که اختلاف نظری یا درگیری در محل کار رخ میدهد، بسیاری از افراد مستعد طغیان عاطفی یا تخلیه نارضایتی خود هستند.
افراد با هوش عاطفی یاد میگیرند که در موقعیتهای استرسزا آرام بمانند. آنها به جای واکنش احساسی، وقت میگذارند تا احساسات خود را درک کرده و با آرامش بیشتری پاسخ دهند که به جای بدتر کردن وضعیت، آنها را به یک راه حل نزدیک تر میکند.
هوشهیجانی رهبران سازمان نیز عاملی حیاتی در تعریف سبکهای مدیریت تعارض است.
4. گوش دادن فعال
گوش دادن و توجه به نشانه های غیرکلامی برای تقویت هوش هیجانی در سازمان و کسب و کار حیاتی است.
منتظر نوبت صحبت کردن بدون صرف زمان برای درک دیدگاه همکارتان، راهی سریع برای ایجاد مشکلات در محل کار است. گوش دادن فعال به جلوگیری از سوء تفاهم ها کمک می کند، احترام مناسب را به فردی که صحبت می کند نشان میدهد و بهترین شانس را برای پاسخ مناسب به شما می دهد. همچنین یک نقطه شروع عالی برای کارکنان برای بهبود مهارتهای ارتباطی است.
5. تمرین کنید
متاسفانه بالا بردن و تقویت هوش هیجانی ساده نیست.
همچنین مهارتی تکبعدی نیست. بلکه مجموعهای از مهارتهاست که نیاز به تمرین مداوم دارد. بنابراین، برای توسعه واقعی EI و تجهیز خود به مهارتهایی برای مدیریت احساسات، به آموزش مداوم نیاز دارید.
EI به درجه بالایی از خود تحلیلی نیاز دارد که اغلب به معنای رفتار متفاوت با غرایز شماست. تبدیل شدن به یک استاد EI به زمان و تلاش زیادی نیاز دارد، بنابراین اگر نتایج فوری را مشاهده نکردید، ناامید نشوید. ادامه دهید و دوباره امتحان کنید.
9 گام پیاده سازی هوش هیجانی در محیط کار
1. از خودتان شروع کنید.
قبل از تقویت هوش هیجانی تیم، باید روی خودتان کار کنید. این بدان معنی است که احساسات خود را مطالعه کرده و مهارتهای مورد نیاز برای مهار مثبت آنها را توسعه دهید. بالا بردن EI در محل کار مستلزم رهبری با دانش بالا در مورد موضوع و تجربه استفاده از آن در موقعیتهای واقعی است. برای شروع کار بر روی EI، بخش قبلی را بخوانید.
2. نقاط قوت و ضعف کارکنان را شناسایی کنید.
کارمندان چیزی بیش از عنوان شغلی یا نقش خودشان هستند. آنها محصول یک سری تجربیات منحصر به فردی هستند که به کارمندی که روزانه با آن کار میکنید اضافه میشود. در نتیجه، آنها دارای استعدادها و مجموعه مهارت های متفاوتی هستند که به طرق مختلف در رسیدن به هدف کلی شرکت کمک میکند.
آنها همچنین واکنشهای احساسی کاملاً متفاوتی به شغل خود دارند که بر نحوه عملکرد و تعامل آنها در محل کار تأثیر میگذارد. بنابراین، برای استفاده حداکثری از هر کارمند، باید نقاط قوت و ضعف آنها را درک کنید.
در حالی که شناخت نقاط قوت و ضعف کارکنان میتواند زمان بر باشد و به منابع زیادی از جمله تست هوش هیجانی نیاز داشته باشد، اما میتواند به شناسایی سریع جنبهها و ویژگیهای قابل بهبود کمک کند.
برای شناخت نقاط قوت و ضعف کارکنان خود میتوانید از سیستم ارزیابی عملکرد مدیرنو استفاده کنید.
با درک سطوح مختلف هوشهیجانی کارکنان خود، میتوانید آموزشهای خاصی را طراحی کرده یا سبک مدیریتی خود را برای تعامل موثر با هر یک از آنها تطبیق دهید. هدف همیشه باید برجسته کردن نقاط قوت تیم و در عین حال کاهش اثرات نقاط ضعف باشد.
3. تعریف دستورالعملهای محل کار
هر محل کاری دارای قوانین، دستورالعملها یا آییننامههای رفتاری است که مشخص میکند مدیر از کارکنان چه انتظاراتی داشته و آنها باید چگونه رفتار کنند. هوشهیجانی کارکنان باید در هنگام تعیین دستورالعملها و تعریف تعیین وظایف، ارتباط با یکدیگر و دریافت بازخورد مورد توجه قرار گیرد.
رهنمودهایی که اجرا میکنید میتواند راه طولانی برای تقویت هوش هیجانی در محیط کار و سازمان داشته باشد. بدون وجود قوانین روشن، ممکن است عادات ضعیفی به وجود بیایند که احتمال مدیریت ضعیف احساسات را در محل کار افزایش دهند.
4. صدای کارکنان را بشنوید.
اینکه برای نظرات کارکنان ارزش قائل باشید، چالشها و اعتراضهای آنها را بشنوید و به هر بازخوردی پاسخ دهید، میتواند باعث شود که کارکنان احساس کنند با سازمان ارتباط بیشتری دارند. اقداماتی که می تواند به تقویت هوش هیجانی در سازمان و کسب و کار کمک کند:
- ایجاد احساسات مثبت نسبت به کسب و کار
- بهبود مهارتهای ارتباطی کارکنان
- کمک به حل مشکلات
- ایجاد کانالی برای اعلان احساسات منفی
برقراری ارتباط مداوم با کارکنان یک راه عالی برای درک وضعیت عاطفی آنها و کشف هر گونه مشکل در محل کار است.
اطلاع دادن به کارکانتان در مورد اینکه داشتن احساسات منفی (ناامیدی یا دلهره) اشکالی ندارد و تلاش برای حمایت و یافتن راه حل مطلوب، راه های خوبی برای بهبود رفاه عاطفی است. همچنین بسیار عالی است که به کارکنانتان نشان دهید برای نظر آنها ارزش قائل هستید و از زحمات آنها تشکر کنید.
5. آموزش قاطعیت
آموزش جرات ورزی میتواند به کارکنان کمک کند تا احساسات خود را مدیریت کنند و یاد بگیرند که چگونه و چه زمانی با موقعیت های دشوار کنار بیایند.
قاطعانهتر شدن به کارمندان می آموزد که چگونه احساسات خود را سازنده و محترمانه بیان کنند، به طوری که اختلاف نظرها را بتوان بدون تداوم خشم بین طرفین حل کرد. این کار از خشم فروخورده یا ناامیدی جلوگیری کرده و تا حد زیادی جلوی شعله ور شدن عاطفی را میگیرد.
6. مدیریت استرس
کارکنان همچنین به مکانیسمها و سیستمهای پشتیبانی برای مقابله با استرس مرتبط با شغل خود نیاز دارند. با سرمایه گذاری بر روی رفاه تیم و القای مهارتهای هوش هیجانی مرتبط با مدیریت استرس در محیط کسب و کار ، میتوانید از فرسودگی شغلی جلوگیری کرده و عملکرد شغلی را حتی در زمانهای سخت بهبود بخشید.
رهبران باید استرسی که کارکنانشان تحت آن قرار دارند را به عنوان بخشی حیاتی از شغلشان درک کنند. این بدان معناست که؛ از حجم کاری رو به رشد، ضربالاجلهای کاری و حتی عواملی از زندگی شخصی که ممکن است استرس کاری را تشدید کند، آگاه باشند.
در صورت امکان، باید راههایی برای کاهش فشار پیدا کنید. این می تواند به معنای کاهش حجم کاری آنها یا ارائه مرخصی، باشد. با این حال در دراز مدت، ارائه آموزش مدیریت استرس برای کمک به کارکنان برای مقابله بهتر با موقعیتهای پر استرس در آینده میتواند مفید باشد.
پیشنهاد مطالعه :
7. توسعه کارکنان
هوشهیجانی با عملکرد و رضایت پرسنل بیشتر مرتبط بوده و تاثیر آن در پیشرفت شغلی قابل اثبات است. بنابراین، تقویت هوش هیجانی نیروی کار در سازمان و کسب و کار میتواند به افزایش ارزش افزوده کارمندان کمک کرده و آنها را تبدیل به افراد کاملی کند که قادر به انجام مسئولیتهای بیشتری باشند.
برای انجام این کار، سازمانها باید روی توسعه کارکنان خود سرمایه گذاری کرده و کارکنان را قادر سازند تا مهارتهای جدید EI را از طریق آموزشهای کاربردی بیاموزند.
برای آموزش کارکنان خود میتوانید از دورههای آموزش درون سازمانی مدیرنو استفاده کنید.
8. کارکنان را تشویق کنید تا احساسات خود را به اشتراک بگذارند.
یک محیط کاری باز که در آن کارکنان آزادند احساسات خود را با احترام به اشتراک بگذارند، مزایای واقعی برای سازمان خلق میکند.
هوش هیجانی بالا در محیط کسب و کار به این معنی است که کارکنان سازمان به جای اینکه احساسات خود را سرکوب کنند، به راحتی احساسات خود را در زمان واقعی به اشتراک میگذارند.
اختلاف نظرها و احساس عصبانیت، ناامیدی یا بدرفتاری کارکنان، همیشه در سازمان رخ می دهد. راهکار اینست که راهی پیدا کنید تا در کار تداخل نداشته باشد.
کارمندی که تمایلی به اشتراک گذاری احساسات خود ندارد، باعث ایجاد رنجش شده و ممکن است تعامل را کاهش دهد. با این حال، اگر کارمندان در مطرح کردن احساسات خود احساس راحتی کنند، مدیران میتوانند تصمیمهای خود را بهتر توضیح داده یا در جهتی تلاش کنند که پروژه را برای همه دلپذیرتر کند.
راه های زیادی برای ایجاد یک محیط کاری باز وجود دارد که در آن کارکنان به راحتی احساسات خود را به اشتراک بگذارند. در طول ورود عضو جدید، استقبال از آنها را در اولویت قرار داده و کاری کنید که آنها به سرعت احساس کنند در خانه خودشان هستند. تقویت روابط بین کارکنان از طریق رویدادهای تیم سازی میتواند اثربخش باشد. برای اطمینان از پویایی تیم سالم و باز، بررسیهای منظمی را برنامهریزی کنید.
9. بازخورد معمول و مبتنی بر واقعیت
بازخورد مثبت یا منفی، یک ابزار یادگیری عالی برای کمک به توسعه کارکنان است. برای موثر بودن آن، همه افراد به هوش هیجانی نیاز دارند تا بازخوردهایشان در سازمان یا کسب و کار را صادقانه و بدون قضاوت ارائه و دریافت کنند.
هدف شما اینست که به نقطه ای برسید تا بازخورد منظم بر اساس واقعیت به همه کمک کند بدون اینکه احساس حمله یا انتقاد شخصی کنند، پیشرفت کنند. این به معنای یافتن زمان و مکان مناسب برای وقوع بازخورد و ارائه محترمانه آن است.
برای موفقیت یک محیط کاری باز، کارمندان باید بدانند که با هدف بهبود محل کار بازخورد منفی که به درستی داده شود، مورد استقبال قرار میگیرد.
در نهایت، بازخورد سازنده همیشه باید یک گفتگو باشد، نه یک سخنرانی و همراه با پیشنهادهایی برای بهبود باشد.
برای دریافت اطلاعات بیشتر در این مورد به صفحه تست های روانشناسی مدیرنو مراجعه فرمایید.
با ما در ارتباط باشید.
منابع: valamis ، هیئت تحریریه مدیرنو